سخنانی از بزرگان ایرانی

 

حکیم فردوسی

بترس از خدای و میازار کس                                          ره رستگاری همین است و بس

 

فضیل بن عباس(عارف ایرانی قرن دوم هجری)

اگر شخص با مردمی که نزد او گرد آمده اند با مهربانی و خلق نیک رفتار کند - کار او بهتر از برخواستن و نماز شب خواندن و روزه داشتن در روز است

 

صائب تبریزی

به صبر مشکل عالم تمام بگشاد                           که این کلید به هر قفل راست می آید

 

سعدی

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز             مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

 

خواجه نظام الملک

چون وزیر نیک روش و نیک رای باشد - مملکت آباد می گردد و لشگر رعایا خشنود و آسوده و با برگ می شود . پس پادشاه فارغ دل شود . اگر چنین نباشد مملکت آن خلل ایجاد میگردد که نتوان گفت .

 

فضیل بن عباس(عارف ایرانی قرن دوم هجری)

 به آنچه که به تو ربطی ندارد میندیش

 

 سعدی

۱۲-عبادت به جز خدمت به خلق نیست          به تسبیح و سجاده و دلق نیست

- نام  نيكو  گر  بماند  ز  آدمي                         به  كزو  ماند  سراي  زرنگار

۳- چه خوش گفت جمشید با تاج و گنج      یک جو  نمی ارزد  سرای  سپنج

۴-جهان نماند و خرم روان آدمیی               که باز ماند از او در جهان به نیکی یاد

 ۵-همین نصیحت من پیش گیر و نیکی کن  که دانم پس از مرگم کنی به نیکی یاد

 

فردوسی

سرانجام جای تو خاکست و خشت              جز از تخم نیکی نباید کشت

 هر  آن کس  که  نیکی  کند  بگذرد            زمانه  نفس  را  همی بشمرد

 

زرتشت

فرو رفتن در غم و اندوه هیچ کس را در دین مومن نمی سازد

 

نادر

سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام.

 

بزرگمهر

 مردمان را عیب مکنید که هیچ کس بی عیب نیست.

 

 

ویژگیهای قومی فرهنگی2(جغرافیای اقوام)

پراکندگی جغرافیایی اقوام ایرانلر

کرد

باسلام... یکی از ویژگیهای کشور ایران تنوع قومی آن می باشد که هر دسته با توجه به زبان وگویش

خاصی که دارند در ناحیه ای ساکن هستند. یک مسئله بسیار جالب در این مورد همزیستی و

هم نشینی ست که این اقوام با هم دارند یعنی برخلاف برخی از کشورهای آسیایی ، افریقایی و حتی

اروپایی -در کنار هم زیستن را بدون هیچ جدلی به یکدیگر قبولاندند شهرهایی مثل تهران- کرمانشاه

اصفهان و بسیاری دیگر از شهرهای ایران نمونه خاصی برای این مطلب می باشد و این نشان از گنجایش

برخورد فرهنگی شان هستش و اینکه همه قوم های ایران خود را ازیک ریشه و نسب میدانند که شاید

این طرز تفکر کمک کرده با شد به وحدت درونی ایران واین همان تفاوت بین ایران وکشورهای دیگر هست

که  اقوام همواره درصدد جدایی گزینی هستند... برای روشنتر شدن مطلب نوشته ای از دکتر مسعود 

مطلبی را برای ذخیره ثبت میکنم...

جغرافیای اقوام ایرانی

طریقه ذخیره:۱ - کلیک راست بر روی نوشته  ۲-  save target as

گپی از گویش کهن لکی و دانلود دکلمه سرزمین

    بدون تردید هر قومی دارای یک هویت ارزشی ((که طبق معمول از آن به عنوان فرهنگ یاد می کنند)) میباشد که امکان دارد بخشی از این هویت فرهنگی در راستای تاریخ شکوفا شده باشد یا خیر بطور کلی به باد فراموشی سپرده شودکه باز ممکن است که این زوال تدریجی باشد،که این مصداقی درباره برخی از گویشها و اقوام می باشد یکی از این گویشها((لکی))  می باشد ((نکته:این ویژگی را  میتوان در برخی از گویشهای دیگر در فلات ایران ذکر کرد که هنوز ناشناخته اند))          به جرات میتوان گفت که تنها با مشاهده کردارو اندیشه وگفتار اقوام لک  میتوان پی برد که این فرهنگ گنجینه ای قدیمی را در اذهان وسینه و زبان خود نگاه داشته اند گنجینه ای که یادآور ویژگیهای کهن ایران میباشد،گنجینه ای که میتوان در صورت کمبود پایه های اصلی فرهنگ و جستجو برای واژه ها ی آن  به کار آید ، اما همچنان در سینه وزبان  افرادی محفوظ مانده است که نگه داشتن آن در این  زمانه (غوطه ور شدن خودیها در فرهنگ بیگانه) کاری است مشکل و شکوفا کردن آن عملی است بس دشوار.
اشخاصی از عهده چنین وظائف سختی بر می آیند که دارای نوعی صلابت روحی باشد که  هر برخورد بیگانه تلنگری برایشان می باشد که امروزه فرهنگها خواستار این می باشند که خود را غالب بر دیگران بدانند و آنها را کم اهمیت جلوه دهند، که اگر دیر به پا خواسته شوند هزینه گزافی را خواهند دید که بازخورد آن مجهولیت و معلق ماندن در فرهنگ دیگری هست که این خود هویت اقوام را زیر سوال میبرد که در این صورت بایست گفت که نیستی ارجحیت دارد بر هستی اش.

نوشتن درباره غریبی گویش لکی[برخی آنرا جزو زبان کردی می دانند و برخی انرا یک قوم و زبان مستقل ، اما بیشتر زبان شناسان معتقدندکه لکی از پایه های زبان کردی هستش که جدا کردن آن محال است]شاید پیچیده تر از آن باشد که هرکسی از آن سخن بگوید،البته هنوز افرادی دیده میشوند که از روی دلسوزی و حس برتری جویی در یافتن بهانه ایی برای برجسته نمودن فرهنگ قوم خود دست به کنکاشهایی خواهند زد .
    در مورد مردم لک زبان شاید بتوان گفت معدود افرادی بوده اند که توانسته اند انعکاسی از حقایق سرزمین خود باشند که بی ارزش نیست که در اینجا نام کیومرث امیری"متخلص به لک امیر" نوشته شود؛ شاعر ونویسنده ای که بدون هیچ تردیدی با توجه به مطالعات فراوان وتجاربی دستاوردهایش را عرضه کرده است وشاید اینرا بتوان گفت که اولین پژوهشگر هنرمند در خطه زاگرس می باشد که تاریخ وادب را با هنر پیوند زده است.ایشان مولف چند کتاب[خریوه،افسانه های لکی، مرثیه ای برای تو و ...]هست که تعدادی از آنها جزو پرشمارترین ها بوده است.

آدرس وبلاگ این استاد در بخش پیوند لینک همین وبلاگ میباشد با عنوان هنر و ادب. 
به علاوه برای اینکه کار امروزم به صورت خشک درنیاید یک دکلمه را با نام سرزمین به گویش کهن لکی   با صدای همین عزیز برای دانلود میگذارم وحتم دارم که از شنیدن آن لذت می برین.... با توضیح اینکه برای دانلود بقیه دکلمه هایش متوانید به آرشیو وبلاگ بروین و آنها را نیز ذخیره کنین....سربلند باشین

دانلود دکلمه سرزمین از استاد کیومرث امیری

دانلود کتاب( حکیم ابوالقاسن فردوسی توسی سخن را به خدمت پرورش روحیه میهنی گرفت)

-  دانلود کتاب

طریقه دانلود

۱-کلیک راست

۲-گزینه save target as

به یاد فردوسی خردمند

فردوسی بزرگ

کنون ای خردمند وصف خردکنون تا چه داری بیار از خردخرد بهتر از هر چه ایزد بدادخرد رهنمای و خرد دلگشایازو شادمانی وزویت غمیستخرد تیره و مرد روشن روانچه گفت آن خردمند مرد خردکسی کو خرد را ندارد ز پیشهشیوار دیوانه خواند وراازویی به هر دو سرای ارجمندخرد چشم جانست چون بنگرینخست آفرینش خرد را شناسسه پاس تو چشم است وگوش و زبانخرد را و جان را که یارد ستودحکیما چو کس نیست گفتن چه سودتویی کرده​ی کردگار جهانبه گفتار دانندگان راه جویز هر دانشی چون سخن بشنویچو دیدار یابی به شاخ سخن بدین جایگه گفتن اندرخوردکه گوش نیوشنده زو برخوردستایش خرد را به از راه دادخرد دست گیرد به هر دو سرایوزویت فزونی وزویت کمیستنباشد همی شادمان یک زمانکه دانا ز گفتار از برخورددلش گردد از کرده​ی خویش ریشهمان خویش بیگانه داند وراگسسته خرد پای دارد ببندتو بی​چشم شادان جهان نسپرینگهبان جانست و آن سه پاسکزین سه رسد نیک و بد بی​گمانو گر من ستایم که یارد شنودازین پس بگو کافرینش چه بودببینی همی آشکار و نهانبه گیتی بپوی و به هر کس بگویاز آموختن یک زمان نغنویبدانی که دانش نیابد به من

20سخن گهروار از یادگار زرتشت پیامبر

سخنان پر ارزش                       ای جویندگان دانش راستین، اکنون آموزش‌ها و پیامی را که تا به حال شنیده نشده‌است برای شما آشکار خواهم ساخت. این پیام برای کسانی که از روی تعالیم نادرست، جهان نیکی را تباه سازند ناگوار است، ولی برای دلدادگان «مزدا» خوش‌آیند و شادی‌بخش به شمار می‌رود.
(یسنا
۳۱ – بند ۱)



چون تعالیم نادرست مانع از آن است که راه بهتر را آشکارا دیده و برگزینند، بنابراین خداوند جان و خرد برای شما رهبری برگزید تا زندگی کردن برابر آیین راستی را به هر دو گروه «نیکان و بدان» بیاموزم.
(یسنا – هات
۳۱ – بند ۲)
 


پروردگارا، در پرتو فروغ مینوی به ما چه خواهی بخشید؟ آیا آن سعادتی که در پرتو راستی و پاکی به دست می‌آید و به همه وعده شده، کدام است؟ در مورد دانایان چه فرمانی رفته‌است؟ ای خداوند خرد مرا از تمام این حقایق آگاه ساز و با گفتار الهام‌بخش خود مرا روشن کن تا همه مردم را به آیین راستی راهنمایی کنم.
(یسنا – هات
۳۱ – بند ۳)



پروردگارا؛ دو بخشش «رسایی و جاودانی» مردم را به فروغ معنوی و آگاهی درونی خواهد‌رسانید. در پرتو نیروی اراده، منش پاک، راستی و پاکی، عشق و ایمان به خدا، زندگانی پایدار و نیروی معنوی افزایش خواهد‌یافت. ای خداوند خرد، در پرتو این فروزگان بر دشمنان فیروزی توان یافت.
(یسنا – هات
۳۴ بند ۱۱)



ای اهورامزدا شخص خردمند و هوشیار و کسی که با منش خویش حقیقت را درک می‌کند، از قانون ایزدی آگاه است و با نیروی معنوی از راستی و پاکی پشتیبانی می‌کند و گفتار و کردار خود را جز به راستی نخواهد آراست و در راه گسترش راستی گام برخواهد داشت. چنین شخصی نسبت به توای مزدا وفادار و شایسته‌ترین یار و یاور مردم به شمار خواهد‌رفت.
(گاتاها- هات
۳۱ بند ۲۲)
 


اهورامزدا که از روی دانش و منش نیک بر جهان سروری می‌کند، در پرتو توان جاودانی خویش چنین الهام می‌بخشد: عشق و مهر پاک (آرمیتی) را که با اشای تابناک (پارسایی) یار و همگام است، برای شما برگزیده‌ام. بشود که از آن خود سازید.
(گاتاها- هات
۳۲ – بند ۲)



گمراهان بت‌پرست همه از تبار و نژاد سیه‌دلان و کژ منشانند. کسانی که از آنها پیروی کنند و احترام گذارند آنها نیز از تبه‌کارانند.
کردار فریبکارانه و ریاکاری‌های آنها از دروغ و خود ستایی سرچشمه گرفته‌است. از این رو در سراسر گیتی به بدنامی شناخته می‌شدند و مورد تنفرند.
(گاتاها – هات
۳۲ – بند ۳)



شخص گناهکار و گمراه ممکن است چندی با کردار زشت خویش شهرت و آوازه‌ای به‌دست آورد ولی ای هستی بخش، تو از روی خرد و حکمت خویش همه چیز را آگاهی و نسبت به انگیزه هر کس داوری خواهی‌کرد. ای خداوند خرد به راستی در پرتو سروری آسمانی تو بیگمان آیین جاودانی اشا (پارسایی) و راستی همه‌جا حکم‌فرما خواهدگشت.
(گاتاها – هات
۳۲ – بند ۶ )



آن‌گاه ترا مقدس شناختم ای مزدااهورا: هنگامی بود که ترا نخستین بار در کار آفرینش جهان ازلی دیدم. هنگامی بود که برای کردار و گفتار زشت، سزای زشت و از برای کردار و گفتار نیک، پاداش نیک در روزهای واپسین مقرر داشتی.

آن‌گاه ترا مقدس شناختم ای مزدااهورا: هنگامی بود که وهومن (فرشته نیک‌اندیشی و خرد) به سوی من شتافت و از من پرسید تو کیستی؟ پاسخ دادم منم زرتشت و تا به اندازه‌ای که تاب و توان دارم دشمن واقعی دروغ‌پرست و یار و یاور نیرومند دوستداران راستی خواهم بود و از این راه است که به کشور جاودانی بی‌کران تو توانم رسید و همیشه این چنین ترا ستاینده و سرودگو خواهم بود ای مزدا.

آن‌گاه ترا مقدس شناختم ای مزدااهورا: هنگامی بود که وهومن به سوی من آمده و من نخستین بار از آیین تو تعلیم یافتم. هرچند که رسالت من در میان مردمان مایه رنج من باشد، اما به جا می‌آورم زیرا تو آن را بهترین دانستی.
(یسنا – هات
۴۳)
 


ای خداوند خرد- آسایش و خوشی‌های زندگی که بوده و هست و خواهد‌بود همه از تست، پروردگارا؛ از روی مهر و کرم خویش آنها را به ما ارزانی دار و از پرتو منش پاک و نیروی معنوی و راستی و درستی ما را با خوشبختی جاودانی همقرین ساز. (یسنا- هات
۳۳ بند ۱)
 


ای پروردگارا؛ برای برخورداری از شادمانی و خوشبختی مرا توانایی ببخش تا با نیروی معنوی و منش پاک و مهرورزی به دیگران و دلی روشن به درک راستین تو نایل آیم. (یسنا هات
۳۳ بند ۱۳)



ای مزدا؛ رفتار و گفتارنیک و پرستش بی ریایی که از پرتو آنها مردم از بخشایش جاودانی و پارسایی و نیروی معنوی و رسایی برخوردار می‌گردند، همه را نخست به تو ای خداوند هستی‌بخش پیشکش می‌کنیم. (یسنا هات
۳۴ بند ۱)
 


پروردگارا؛ مرد نیک‌اندیش و پارسایی که روانش با راستی همگام است تنها به تو می‌اندیشد و کردارنیک خود را به تو نیاز می‌کند. ای اهورامزدا بشود که نیایش‌کنان و سرود ستایش گویان به تو نزدیک شویم. ( یسنا – هات
۳۴ بند ۲ )



ایدون من و روان آفرینش هر دو با احترام و دست‌های برافراشته اهورا مزدا را ستایش کرده و از او خواستاریم که هرگز به نیکوکاران و پارسایان و رهبر آنها گزندی نرسد و از هجوم دشمنان و بدکاران در امان باشند. (یسنا – هات
۲۹ بند ۵)
 


ای اهورا از آن تواست عشق و مهرورزی، از تواست خرد مینوی جهان آفرین، ای خداوند جان توبه بندگان خویش نیروی اختیار نیک و بد بخشیدی تا این که راهی برگزینند که راهنمای دانا بدان گرویده و یا آن که رهبر ناراست و غیر واقعی نشان داده‌است!؟
(یسنا – هات
۳۱ بند ۹)



ای خداوند هنگامی که در روز ازل جسم و جان آفریدی و از منش خویش نیروی اندیشیدن و خرد بخشیدی، زمانی که به تن خاکی روان دمیدی و به انسان نیروی کار کردن و سخن گفتن و رهبری کردن عنایت فرمودی، خواستی تا هر کسی به دلخواه خود با کمال آزادی راه زندگی خود را برگزیند. (یسنا – هات
۳۱ بند ۱۱)
 


دانا باید از دانش خویش نادان را آگاه سازد، نشاید بیش از این نادان گمراه بماند.
(یسنا – هات
۳۱ بند ۱۷ )



ای اهورا به روان جهان تاب و توانایی بخش، از راستی و پاک منشی نیرویی برانگیز که آشتی و آسایش در جهان برقرار شود. آری ای مزدا من دریافتم که آن را توانی برانگیخت.
(یسنا – هات
۲۹ بند ۱۰ )

زرتشت بزرگ

ششم فروردین زادروز زرتشت پیغمبر مبارکزرتشت بزرگ    با درود...امروز هفتم فروردین است یعنی یک روز از زاد روز بزرگمردی گذشته، که همینجا گرچه  دیر میباشد ولی برتر میباشد که فرخنده روز تولد پیامبر ایرانی را به همه ایرانیها(با هر قشر و مذهب و قومی ) شادباش بگم. زرتشت پیامبر را شاید مفتخرترین چهره ایرانی( یا در کنار کوروش) دانست. پیامبر فیلسوفی که هنوز آموزه هایش در گیتی زبانزد اندیشمندان و اصول الهی - فلسفی  آن مورد آموزش قرار می گیرد.روز و ماه و سال  به دنیا آمدن این مرد خدا به درستی مشخص نیست اما آنچه مهم می باشد این هست که وجودش را با تمام وجود حس می کنیم اما یک روزی بایست مشخص می شد که یادمان این بزرگوار  را بپا داشت وچه روزی پر میمنت از روزهای آغاز سال... اینجانب به عنوان یک ایرانی امیدوارم اصول آموزشی این پیغمبر همچون دیگر پیغمبران به مردم ارائه شود تا اعتماد به نفسی را به دست آورند که دیگر دچار از خود باختگی نشوند... زنده باشین 

تجلی نوروز در شعر

نوروز پیروز            جلوه هایی از نوروز در اشعار

با درود باز جشن نوروز را به هم میهنی هایم  تبریک میگویم... همانطور که میدانیم  نوروز جشنی است کهن که بر پایه گفته های تاریخ نویسان دست کم قدمتی را در دروران مادها و هخامنشیان دارد اما درازای این جشن در بندهای اساطیری  به خیلی پیش از اینها می رسد. نکته ای که مهم میباشد این هست که نوروز با تمامی فراز ونشیبهایی که در درون حوزه خود داشته همیشه نوروز بوده است و خواهد ماند که این را  بایست مرهون متفکران و شاعرانی دانست که با بر جای گذاشتن اثری از خود نوروز را برای ما به ودیعه گذاشته اند... در این بخش چند بندی از اشعار شاعران را ثبت می نمایم که نوروز در آن جایگاه خاصی را دارد، در پایان  بنویسم که منبع این اشعار در بخش ادبیات سایت تبیان می باشد...خوش باشین..

حکیم عمر خیام نیشابوری

حکیم عمر خیام در قرن پنجم می زیسته و یکی از آثار مهم وی رباعیات است که شهرت عالمگیر دارد . حکیم خیام کلامش مملو از استدلال و آگاهی دادن است و هر خواننده ای را وادار به تفکر می کند . در اینجا سه رباعی که بیشتر در باره نوروز ، گل ، طربناکی بلبل و ناپایداری گل و سبزه است ، آورده می شود :

برچهره گل شبنم نوروز خوش است

در صحن چمن روی دل افروز خوش است

از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست

خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است

 

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست

برخیز و بجام باده کن عزم درست

کاین سبزه که امروز تماشاگه تست

فردا همه از خاک تو برخواهد رست

 

بنگر ز صبا دامن گل چاک شده

بلبل ز جمال گل طربناک شده

در سایه گل نشین که بسیار این گل

از خاک برآمده است و در خاک شده

 

بابا طاهر

بابا طاهر نیز در قرن پنجم و در همدان می زیسته است . بابا طاهر از شعرای نامی و عارف بزرگ ، ساده و بی پیرایه است . بابا طاهر دو بیتی هایش را به لهجه ای سروده که نشان دهنده زبان پهلوی است و بیگمان محبوبیت و شهرت باباطاهر مرهون توجهی است که به این زبان و کشور خود داشته است و در نهایت سادگی با آهنگ دلنشین ، روح ایرانی را تسلی بخشیده است . از بابا طاهر نیز سه دو بیتی بهاریه نقل می شود :

عزیزان موسم جوش بهاره

چمن پر سبزه و صحرا لاله زاره

دمی فرصت غنیمت دان در این فصل

که دنیای دنی بی اعتباره

 

بمو واجی چرا ته بی قراری

چو گل پرورده باد بهاری

چرا گردی بکوه و دشت و صحرا

بجان او ندارم اختیاری

 

گلان فصل بهاران هفته بی

زمان وصل یاران هفته بی

غنیمت دان وصال لاله رویان

که گل در لاله زاران هفته بی

 

عطار نیشابوری

عطار شاعر عارف و نامداری است که در قرن ششم در نیشابور می زیسته و بیشتر اشعارش حال و هوای عرفانی دارد و شاعران عارف بعد از وی از اشعار عطار الهام گرفته اند .

جهان از باد نوروزی جوان شد

زهی زیبا که این ساعت جهان شد

شمال صبحدم مشکین نفس گشت

صبای گرم رو عنبر فشان شد

تو گویی آب خضر و آب کوثر

ز هر سوی چمن جویی روان شد

 

مولوی

مولوی معتقد است که غم و شادی دو پدیده طبیعی روح بشر است و هرگز نمیتوان آن را از قاموس زندگی بشر حذف کرد . بهر حال غم و شادی ، هر دو برای رشد و کمال شخصیت آدمی لازم است . مولوی با الهام از وضعیت بهار و سرسبزی گلستان و روئیدن گلهای و برآمدن شکوفه ها ، به این نکته اشاره دارد :

آتش و آبی بباید میوه را

واجب آید ابر و برق این شیوه را

تا نباشد برق دل و ابر دو چشم

کی نشیند آتش تهدید و خشم ؟

کی بروید سبزه ذوق وصال

کی بجوشد چشمه ها ز اب زلال؟

کی گلستان ، راز گوید با چمن

کی بنفشه عهد بندد با یاسمن

کی چناری کف گشاید در دعا

کی شکوفه سرفشاند در هوا ؟

کی شکوفه آستین پر نثار

برفشاند گردد ایام بهار ؟

کی ز درد لاله را رخ همچو خون

کی گل از کیسه برآرد زر برون

کی بیاید بلبل و گل بو کند

کی چو طالب، فاخته کوکو کند ؟

 

ملک الشعرای بهار

ملک الشعرا بهار شاعر قرن حاضر است که در زمان مبارزات مشروطیت زندگی می کرده و بخشی از اشعار وی در باره مبارزه با استبداد است بهرحال در سال 1317 قصیده بلندی در وصف نوروز و زیبایی های طبیعت سروده که بخشی از آن در اینجا نقل آورده می شود :

بهار آمد و رفت ماه سپند

نگارا درافکن بر آذر سپند

به یکباره سر سبز شد باغ و راغ

ز مرز حلب تا در تاشکند

بنفشه ز گیسو بیفشاند مشک

شکوفه به زهدان بپرورد قند

به یک هفته آمد سپاه بهار

ز کوه پلنگان به کوه سهند

جهان گر جوان شد به فصل بهار

چرا سر سپید است کوه بلند ؟

حیف باشد دا آزاده به نوروز غمین

این من امروز شنیدم ز زبان سوسن

هفت شین ساز مکن جان من اندر شب عید

شکوه و شین و شغب و شهقه و شور و شیون

هفت سین ساز کن از سبزه و سنبل و سیب

سنجد و ساز و سرود و سمنو سلوی من

هفت سین را به یکی سفره دلخواه بنه

هفت شین را به در خانه بدخواه فکن

صبح عید است برون کن ز دل این تاریکی

کاخر این شام سیه ، خانه نماید روشن

رسم نوروز به جای آر و از یزدان خواه

کاورد حالت ما باز به حالی احسن

نوبهار دلپذیر و روز شادی و خوشیست

خرما نوروز و خوشا نوبهار دلپذیر

بر نشاط گل وقت سپیده دم به باغ

فاخته آوای بم زد ، عندلیب آوای زیر

 

 

نوروز خجسته

هرروزتان  نوروزنوروزتان پیروزبادرود ...جشن باستانی نوروز را به تمامی دوستان و مردم سراسر ایران شادباش  میگم وسالی را پر از نکویی و سر سبزی برایتان امیدوارم...سال فرخنده ای را  داشته باشین.

مروری اندک در باب تاریخچه نوروز

نوروز خجستهنوروز پیروزنوروز ازجشن‌های باستانی ایرانیان است. در زمانهای کهن، جشن نوروز در نخستین روز فروردین (معمولاً مطابق با ?? مارس) آغاز می‏شد، ولی مشخص نیست که چند روز طول می‏کشیده‏است. در بعضی از دربارهای سلطنتی جشن‏ یک ماه ادامه داشته ‌است. مطابق برخی از اسناد، جشن عمومی نوروز تا پنجمین روز فروردین برپا می‏شد، و جشن خاص نوروز تا آخر ماه ادامه داشت. شاید بتوان گفت، در طی پنج روز اول فروردین جشن نوروز جنبه ملی و عمومی داشت، در حالیکه طی باقیمانده ماه، هنگامی‏که پادشاهان مردم عادی را به دربار شاهنشاهی می‏پذیرفتند جنبه خصوصی و سلطنتی داشت.


 تاریخچه

جشن نوروز از آیین‌های باستانی و ملی ایرانیان می‌باشد. جزئیات چگونگی این جشن تا پیش از دوره هخامنشیان بر ما پوشیده‌است. در اوستا نیز هیچ اشاره‌ای به این جشن نشده‌است. همچنین از دید مذهب و باورهای دینی ایرانیان باستان در ارتباط با این جشن اطلاعاتی در دست نیست. اگرچه مطالبی کلی در تعداد اندکی از کتابهای نوشته شده در روزگار ساسانیان درباره جشن نوروز وجود دارد.


با استناد بر نوشته‌های بابلیها، شاهان هخامنشی در طول جشن نوروز در ایوان کاخ خود نشسته و نمایندگانی را از استان‌های گوناکون که پیشکش‌هایی نفیس همراه خود برای شاهان آورده بودند می‌پذیرفتند. گفته شده که داریوش کبیر، یکی از شاهان هخامنشی (??? - ???)، در آغاز هر سال از پرستشگاه بأل مردوک، که از خدایان بزرگ بابلیان بود دیدن می‌کرد.


همچنین پارتیان و ساسانیان همه ساله نوروز را را با برپایی مراسم و تشریفات خاصی جشن می‌گرفتند. صبح نوروز شاه جامه ویژه خود را پوشیده و به تنهایی وارد کاخ می‌شد. سپس کسی که به خوش قدمی شناخته شده بود وارد می‌شد. و سپس والامقام‌ترین موبد در حالی که همراه خود فنجان، حلقه و سکه‌هایی همه از جنس زر، شمشیر، تیر و کمان، قلم، مرکب و گل داشت در حین زمزمه دعا وارد کاخ می‌شد. پس از موبد بزرگ ماموران حکومت در صفی منظم وارد کاخ شده و هدایای خود را تقدیم شاه می‌کردند. شاه پیشکش‌های نفیس را به خزانه فرستاده و باقی هدایا را میان حاضران پخش می‌کرد. ?? روز مانده به نوروز، دوازده ستون با آجرهای گلی در محوطه کاخ برپا شده، و دوازده نوع دانه گیاه مختلف بر بالای هریک از آنها کاشته می‌شد. در روز ششم نوروز، گیاهان تازه روییده شده بر بالای ستونها را برداشته و آنها را کف کاخ می‌پاشیدند و تا روز ?? فروردین که به آن روز مهر می‌گفتند، آنها را برنمی داشتند.



جشن‌هایی که از آن روزگار به یادگار مانده، هیچ یک به طول و تفصیل نوروز نیست. نوروز جشنی است که یک جشن کوچک‌تر (چهارشنبه سوری) به پیشواز آن می‌آید و جشنی دیگر (سیزده به در) به بدرقه آن. و نماد آن انداختن سفره هفت سین است.


نوروز در گذشته دارای آداب چندی بوده‌است که امروز تنها برخی از آنها برجای مانده و پاره‌ای در دگرگشت‌های زمانه از بین رفته‌اند. از رسم‌های بجا مانده یکی راه افتادن حاجی فیروز است.