کنون ای خردمند وصف خردکنون تا چه داری بیار از خردخرد بهتر از هر چه ایزد بدادخرد رهنمای و خرد دلگشایازو شادمانی وزویت غمیستخرد تیره و مرد روشن روانچه گفت آن خردمند مرد خردکسی کو خرد را ندارد ز پیشهشیوار دیوانه خواند وراازویی به هر دو سرای ارجمندخرد چشم جانست چون بنگرینخست آفرینش خرد را شناسسه پاس تو چشم است وگوش و زبانخرد را و جان را که یارد ستودحکیما چو کس نیست گفتن چه سودتویی کردهی کردگار جهانبه گفتار دانندگان راه جویز هر دانشی چون سخن بشنویچو دیدار یابی به شاخ سخن
بدین جایگه گفتن اندرخوردکه گوش نیوشنده زو برخوردستایش خرد را به از راه دادخرد دست گیرد به هر دو سرایوزویت فزونی وزویت کمیستنباشد همی شادمان یک زمانکه دانا ز گفتار از برخورددلش گردد از کردهی خویش ریشهمان خویش بیگانه داند وراگسسته خرد پای دارد ببندتو بیچشم شادان جهان نسپرینگهبان جانست و آن سه پاسکزین سه رسد نیک و بد بیگمانو گر من ستایم که یارد شنودازین پس بگو کافرینش چه بودببینی همی آشکار و نهانبه گیتی بپوی و به هر کس بگویاز آموختن یک زمان نغنویبدانی که دانش نیابد به من
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 16:9 توسط سجاد
|
بنام پروردگار.
خداوندگاری که انسان را آفرید تا بلکه شمه ای از وجود خود را به رخ کائنات خود بکشاند. موجودی که برترین بود که این صفت عالی او بسته به موهبت خدادادی {خرد}دارد که آدمی را از بستر گودالهای روزگار نجات میدهد پس با توجه به این مورد می کوشم که با محوریت این موضوع محتوای وبلاگ مملو از جملاتی شود که انسان را در این سیر وسلوک می برد هم چنین تلاشهایی شود برای یافتن خویشتنی که ما اکنون ازآن دور شده ایم و اگر تکاپوهایی هرچند اندک بکار نرود اینها هم به باد فراموشی سپرده میشوند. بنا براین شایسته نیست که شخصیتهای پاک سرشت و آیین نکویی که ما همواره با آن زیسته ایم به دره فراموشی سقوط نماید . امید است با دانشهایی که برروی وب میگذارم وبا همفکری شما دوستان وتبادل نظر با همدیگر ذره ای ازاین کمبود جبران شود.